جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۲مرداد

زاهدی را گفتند جمله ای بگو که در هنگام شادی غم بیاورد و در هنگام غم شادی..

گفت: 

این نیز بگذرد..


دلم تنگ شده بود گفتم یه سری به اینجا بزنم. با اینکه هرکی اینجا میاد نه نظر میذاره نه میگه که اومده. اما بازم دلم خوشه به خودم که بهش سر می زنم.

می دونی اینا همه ش خاطره میشه.

خاطره هایی که خیلی ها توش نیستن..



تو می روی و منی که باید بروم!
یا هست مسیر خوب یا بد.. بروم

مانند پری که روی خاک افتاده
از هر طرفی که باد آمد بروم..

خودم


دلم گرفته از این روز ها.. دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است

سلمان هراتی


+ حدودا یک یا دو ساله که به جغد علاقه ی زیادی داشتم. اما جدیدا چیزی ازش فهمیدم که باعث شد علاقه م چندین برابر بشه.
جامانده
۰۲مرداد

دلهای بی قرار شما بی قرار تر

چشمان عاشقان تو چشم انتظار تر


در عمق چشم مست و خراب تو می شوند

مستان میکده همه مست و خمار تر


وقتی که روی ماه تو بدر تمام شد

یوسف خودش به پای خود آمد کنار تر


تو آمدی و کار همه اهل فتنه ها

شد با طلوع نور تو بی اعتبار تر


فرزند مرتضایی و در دست پاک تو

تیغ دو سرّ شیر خدا ذوالفقار تر


با مهر و حب و عشق شما می شود هنوز

دلهای زنگی همه آیینه وار تر


فرزند اول علی و سبط اکبری

در چشم مشرکان شده ای بلکه خار تر


یک جا کنار جمع گدایان نشسته ای

یک جا ز کل پادشهان با وقار تر


تو از تمام عالمیان غصه می بری

من از تمام عالمیان غصه دار تر


آقا به مادرت قسم این عبد خانه زاد

وقف شماست، از همه هم جان نثار تر


سردار بی سپاه زمان نفاق ها

حق شماست گریه ی ما بی قرار تر


در کوچه ای که غیرت تان زیر ضربه رفت

شد چشم های او ز همان ضربه تار تر..

جامانده