جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۵بهمن

گرفته ای ز ادیب کلاس نمره ی بیست

نشسته ای که ببینی که از تو بهتر کیست!


تمام ذوق هنرمندی و تب شعرت

به لطف لایک زدن های ملتی جاریست


شبانه روز ز خود شعر می تراوی و 

دقیق شعر تو از حال ناخوشت حاکیست


هزار راه نرفته هزار دختر خوب

برای مخ زدن از شعر چیز بهتر چیست؟!


«نه هرکه سر بتراشد قلندری داند»

نه! هر که شعر ببافد به هم که شاعر نیست..


اگر که شاه سخن سعدی است و مولانا

هر آنچه ما و شما می کنیم گِل بازی ست..


«هنوز نام ادب مانده بر اهالی شعر!»

کمی اگر که تأمل کنی به "این" بد نیست..



+ این روز ها که می بینم هر سر از تخم در آورده ای مثل دستگاه جوجه کشی شعر بیرون می دهد و هرکسی ادعای شاعری دارد ناراحتم! نمی دانم چرا اصلا.. بگذریم.

جامانده