جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دغدغه فرهنگی» ثبت شده است

۲۵ارديبهشت

بسم‌الله.



تفاوت

فرهنگ لغت عمید

(اسم مصدر) [عربی]
[tafāvot] 
۱. فرق و اختلاف.
۲. تباین و دوری میان دو چیز.
۳. [قدیمی] از یکدیگر دور و جدا شدن.




تعارض

فرهنگ لغت عمید

(اسم مصدر) [عربی]
[ta'āroz] 
۱. اختلاف داشتن.
۲. [قدیمی] متعرض و مزاحم یکدیگر شدن.
۳. [قدیمی] با هم مخالفت کردن.



جامانده
۲۴اسفند

بسم‌الله.


اینکه هر انسانی مشغول به کاری هست و آن کار توسط بقیه نظارت می شود در اغلب موارد صدق می کند. از چوپانی که وظیفه اش دامداری و عرضه‌ی لبنیات و گوشت است بگیرید تا کارمندی که وظیفه‌ی بازی نقش خودش در نظام بوروکراسی را دارد و رییس جمهوری که در رأس یک کشور قرار دارد. تقریبا هر کسی که مشغول کاری است توسط دیگران تحت نظر است، یعنی او کاری انجام می دهد و بقیه -چه بهشان مربوط باشد و چه نباشد- می توانند انتقاد یا تشکر کنند.

حرفی که می‌خواهم بزنم تنها ناظر به چیزی است که در کشورم می بینم، هیچ قصد مقایسه یا تقصیر به گردن کسی انداختن هم ندارم. ما چوپان را با همه‌ی مسئولیت ها و سختی هایش تنها زمانی می بینیم که مرتکب یک اشتباه شده است! ما یک مسئول را زمانی که شبها تا دیروقت تمام تلاش و زحمتش را می گذارد تا یک امر به سرانجام برسد نمی بینیم، و تنها زمانی آن مسئول زیر ذره بین ما می رود که خطایی به عمد یا سهوا از او سر زده باشد. انگار افراد اهمیتی ندارند مگر آنکه ارزش تخریب و یا انتقاد پیدا کنند!


حرفم را ببرم سر اصل مطلب؛ خیلی اوقات می بینم که وقتی از رؤسای قوه اخیر کشور یا مسئولین گذشته صحبت می کنیم صرفا به بیان نقاط ضعف، بدی ها، خیانت ها و دشمنی هایی که هرکدام از اینها در حق کشور روا داشته اند می پردازیم. و وقتی یک فرد منطقی رو به رویمان باشد و بپرسد "ببخشید!؟ چطور است که در نظام اسلامی این حجم از مسئولین نالایق و خائن و کافر راه پیدا کرده اند و به بدترین وجه خدمت کرده اند در حالی که ما داد حکومت الهی سر می دهیم؟" سرمان را می اندازیم پایین و با صورتی توهم توطئه گون می گوییم "همه اش کار آمریکاست! همه اش کار استکبار است! وگرنه ما بهترین مردم روی زمین هستیم.." در حالی که اگر اندکی تآمل بی طرفانه داشته باشیم می بینیم درصد بالایی از این خیانت ها را خودمان در حق خود مرتکب شده ایم.

این نه کردار نیک ایرانی است و نه حسن ظن اسلامی. مانده ام این صفت آلوده‌ی دل شکنِ اذیت کُن را از کجا به ارث برده ایم ما ایرانی ها.. شده ایم مثل ژورنالیست هایی که موقع تصمیم گیری برای چاپ خبر، ارزش جنجال برانگیزی آن را محاسبه می کنند. یعنی با خودشان فکر می کنند که هرچه خبر بدتر و آسیب رسان تر باشد ارزش بیشتری دارد. ما هم در روایت وقایع و در قضاوت امور آنچنان موشکافانه ابعاد منفی را نگاه می کنیم که کاملا از نکات مثبت غافل می شویم. در نهایت از فرد یک کافرِ مجوسِ ضد ولایت فقیهِ ملعونِ مفلوک می سازیم، که با هیچ آب توبه ای نمی توان آن را تطهیر کرد.

کمی به انصاف فکر کنیم. وقتی کارنامه‌ی افراد را جلویمان می گذاریم علاوه بر اینکه به تجدیدی ها نظر داریم و برای آنها فرد را توبیخ می کنیم، اندکی هم به نمرات بیست و نوزده طرف نگاه کنیم. هیچ آدمی سیاه مطلق یا سفید مطلق نیست. ذات مقدس معصوم سلام الله علیه است که عاری از هرگونه پلیدی است، و هر کسی غیر از وجود مبارک آنها ممکن الخطاست. 

زبان تشکر داشته باشیم نسبت به اطرافیان‌مان. نسبت به کسانی که دوستشان داریم و حتی نسبت به دشمنان‌مان. مثل آن شهیدی که وقتی حرف از مسعود رجوی می‌شود می‌گوید "او توان بالایی در مدیریت و اجرا دارد، هرچند متأسفانه افکار التقاطی و نامناسبی دارد."

زبان تشکر داشتن یعنی دوستِ من! تو خیلی اوقات برای من کم نگذاشته ای، همواره تلاش کرده ای تا رفاقت را در حق من تمام کنی. اگر فلان اشتباه را هم مرتکب شدی خیالت راحت باشد که من خوبی هایت را فراموش نمی کنم. یعنی هر از چندگاهی به یاد خودم بیاورم که تو یک نعمت هستی! و وجودت را شکر کنم..

زبان تشکر داشتن یعنی اگر تو مسئولی هستی که در طول دوران خدمتت سالهای سال با انگیزه تلاش کرده ای و خواستی که واقعا خدمت رسانی کنی منِ شهروندِ مسلمان از تو تشکر کنم به هر بهانه ای که می شود. قبل از اینکه کارت به جایی برسد تا بگویی گور پدر مردمی که یک اپسیلون از زحمت های من را ندیدند و شروع کنی به پر کردن کیسه‌ای که دیگران برایت دوخته اند. بله دوستان! اگر فلانی از کشور رفت درست است که انتخاب خودش بوده، ولی بی انصافی های من و شما هم بدون سهم نیستند. اگر فلانی خیانت کرد، درست است که بدی کرده و خودش خواسته، ولی ما هم بی تقصیر نبودیم. بار ها گفته ام و بارها می گویم. اگر فلان آخوند رفت زیر فلان پرچم، بخاطر این بوده که زیر این پرچم کسی برایش تره خورد نکرده. لزوما به این معنا نیست که زیر آن یکی قورمه سبزی خیرات می کنند..

این یک ظرافت است، یک شیوه‌ی برخورد که به ما کمک می کند افراد را بدون در نظر گرفتن مرز های مختلف اکرام کنیم، و آنها را بنده ی اخلاق نیک اسلام کنیم. حضرت آقای جان صحبتی داشتند با این مضمون که جذب و نگه داری نخبه و هنر مند نیاز به یک سری ظرافت ها دارد، یک سری نکات ریز اخلاقی و برخوردی که باعث می شوند شما یک سرمایه ی عظیم را پیش خودتان نگه دارید. اگر هنرمند و نخبه‌ی کشور ببینید منِ مذهبیِ حزب‌اللهی نسبت به تلاش هاش سپاسگزار هستم، با روح و عقل سلیمش نمی سازد تا به کشور پشت کند..


به قول حافظ عزیز:

به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر

به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را


از خدا می خواهم به همه‌ی ما حسن ظن و به تبع آن حسن خلق هدیه بدهد:)


24 اسفند 94

جامانده