جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶شهریور
بـ/ـنـ/ـام خـ/ـدا

مدتهای زیادی می شود که برای نوشتن قلمی در دست نگرفته ام. معمولا نوشته ها را یا در کوچه پس کوچه های ذهنم دفن می کنم و یا در سیاه کوره های نت جمع. شاید نیاز داشته باشیم به یک رفرش عمقی. مخصوصا حالا که اجباراً در مبحث شیرین کنکور گرفتار شدیم. اما باز هم خدا را شکر. مشکلی نیست.

من از حالایی که در خدمتتان هستم تا کنکور حدود ده ماه فاصله دارم ناقابل. و خوب این فاصله ی بسیار کمی است. که نمی دانم باید چه کار کنم در طول آن. تقریبا آقایان و کمتر بانوان عزیزی که در جریان زندگی بنده هستند از مرض آب هندوانه ی ما خبر دارند و از اینکه خدا هم با آن عظمت و جلال تشریف بیاورند پایین نمی توانند مارا از تخت خواب پایین بیاورند. اما خوب جدیدا به دنبال راه حل هستیم و این جا در کروشه [عرض کنم خدمت دوستان که اگر راه حل مناسبی داشتند خوشحال میشویم برای شنیدنش.] 

سعی می کنم شعر و شاعری و داستان و امثالهم را کنار بگذارم بچسبم به زندگی. اما به دعای خیر دوستان شدیدا محتاجم. این وب لاگ را در این صدمین پست  متوقف می کنم. با شد که خداوند به یمن خالی شدن جای ما در عرصه ی نت عنایتی بفرمایند و کمک کنند در کنکور امسال قبول بشویم.

از تمام دوستان که من رو در این نزدیک به دو سال با این وبلاگ همراهی کردند با زبان بی زبانی سپاسگزارم. خداوند به همه تان کمک کند که در مراحل زندگی خود به موفقیت و مقام رضای الهی دست پیدا کنید.

از کسانی که  من رو در نت همراهی کردند، عزیزان ادلیست مسنجر و فیسبو/ک گرفته تا همسایگان و لیست پیوند های موجود و فراموش شده نهایت سپاسگزاری رو دارم. دوران خوبی برای من رقم خورد در این چند سال. لحظه های خوب و فراموش نشدنی و انسان هایی که تا آخر عمر سعی می کنم دوستی ام را با آنها ادامه دهم و کسانی که سعی می کنم همیشه قدرشان را بدانم. انشاءالله به لطف خدا اگر نفسی باقی بود بعد از کنکور برای برنامه های آتی بر می گردیم با دوستان.

التماس دعا
جامانده - ریولیشن
امیرحسین محمودی
جامانده
۲۰شهریور
سوت قطار، غسل زیارت، دم اذان
چشمی که باز خیره شده سوی آسمان

یا ایهالغریب منم آن مسافر
دلتنگ و بی قرار .. پر از دردِ بی نشان

باب الجواد، بارش باران، اذان صبح
نقاره خانه، صحن گهرشاد، سایـ بان

آری منم، شکسته پر و بال.. آمدم
سلطان کبریای کرم.. غوث.. الامان

محتاج یک نگاه، گرفتار، بی کسم
مگذار تا که رو بزنم پیش این و آن

پر پر زده دلم به هوای زیارتت
آقا قسم به آن دل تنگ جوادتان

از این جهان سرد پر از دود بی بها
مشهد برای من، همه اش مال دیگران

دیشب دوباره بوی حرم را شنیده ام
«آقا دلم عجیب گرفته برایتان»

جامانده
۱۹شهریور

بـ/ـنـ/ام خــ/دا


فریاد زدم ولی صدایی نرسید

از راه تو هیچ رد پایی نرســید


ماننـد پرنده ای که در حســرت ماه

هر قدر که پر کشید.. جای نرسید!



+ ممنون.

جامانده
۰۹شهریور

چشم وا می کنی و باز همان روز سیاه

باز آن خاطره ی تلخ ز دنیای تباه


آری ای دخترک شهر پری های قشنگ

این همان است همان شهر پر از دود گناه


خواستیم از پر پرواز بگویی بر ما

چاله ای بود در این شهر که افتاده به چاه


این همان شهر سیاه ست که یک عمر فقط

دید رویای سپیدی به چراغانی ماه


ما همان شهر نشینان پر از فاصله ایم

عاشق شهوت و دلداده ی سیم و زر و جاه


دلخوشی وقف همان کاخ نشینان شده و

پدری.. در تب پولی  به سر اندازه ی کاه


ترس بابای فقیری ز همان رویایی

که زده بر سر آن دختر کوچک بی گاه


کوچه ها ساکت و تاریک فقط جای همان

بچه های دم پل، پشت چراغ و در راه


بغض هایی که ترک خورد پس از یک لحظه

بغض هایی که نشستند به یک موج نگاه


باز هم بارش باران شده در حومه ی شهر

بغض ابری ترکیده ست از این سوزش آه


شهر سرد است، در این کوچه مراقب تر باش

یخ زده هر که در این شهر ندارد همراه..


+اولین شعر نقد اجتماعی. امیدوارم مورد قبول واقع بشه.

جامانده