جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۲۵ارديبهشت

بسم الله.

به اعتقاد بنده هر کدام از ما باید هر از چندگاهی به فرهنگ لغت سر بزنیم و معانی بعضی کلمات را مرور کنیم. این هم باعث می‌شود که معنای کلمه برای‌مان تجدید شود و هم اگر تصور اشتباهی خدای ناکرده داشتیم برطرف گردد. یکی از فرهنگ لغت های مختصر و مفیدی که من به آن رجوع می کنم فرهنگ لغات فارسی عمید هست. این حسن آقای عمید خیلی انسان اهل فرهنگی بوده اند و تا زمان فوتشان چندین و چند فرهنگ نوشته اند که یکی از نکات بارز همه‌ی این فرهنگ ها مختصر و جمع و جور بودن آنهاست، توصیه می کنم استفاده کنید.

بیاییم راجع به دو هنجار اجتماعی صحبت کنیم. دو اتفاق، دو حالت و دو صفت! صفات و حالات و اتفاقاتی که معمولاً آنها را اشتباه می‌گیریم و جای‌شان را با هم عوض می‌کنیم. بعضی وقت‌ها این اشتباهات لُپی ما باعث ایجاد شکاف‌های بزرگی بین‌مان می‌شود. مثل بحث قبل و در ادامه‌ی آن باید عرض کنم که این موضوع از مقیاس های کوچک تا بزرگ را شامل می‌شود. از روابط دوستانه‌مان بگیرید بیایید بالا.

«تفاوت» در لغت‌‌نامه عمید به معنای اختلاف و افتراق است. هر سه کلمه‌ی عربی ذکر شده یک معنای مشترک دارند. آنچه که دو چیز را از هم متباین یا متمایز می‌کند. این تباین و تمایز بالذات چیز بدی نیست، چون آنچه که انسان را به عنوان یک واحد معنا می کند همین است. اما «تعارض» را فرهنگ عمید به اختلافی می گوید که باعث درگیری شود، تزاحم به نوعی ایجاد کند. همان فرقی که قبل تر می‌شد وسیله‌ی شناخت بشر، وقتی از یک حدی بگذرد خاصیت خوب خود را از دست می دهد و به ضرر رسانی می رسد.

اینکه ما در موقعیت های مختلف بتوانیم تفاوت و تعارض را از هم تمیز دهیم خیلی جای حرف دارد. این "ما"ـیی که از آن حرف می زنم یک وقت "من"ِ نوعیِ معمولی است که قید خاصی در زندگی ام نقش ندارد. پس طیف تفاوت شناسی ام در حد دوست پیدا کردن و زندگی ساده داشتنم است. ولی یک وقت می‌شود "من"ِ مسلمانِ به قول حضرت آقای جان "مومنِ انقلابی"؛ اینجا ست که باید در طیف تفاوت هایم تجدید نظر کنم. چون قرار است مبلغ و داعیِ دین و شریعت خود باشم. 

اگر دقت کنیم به نوع برخورد های حضرت آقا می بینیم که این فرق بین «تفاوت» و «تعارض» را خیلی خوب می دانند و خیلی خوب عمل می کنند. از صحبت هاشان در رابطه با خانم های بد حجاب بگیرید برسید تا به موضع گیری ها و سخنان سیاسی مختلف. برخورد ما نسبت به این فرق ها ست که مرزبندی ها را مشخص می کند. اگر با کسی که تنها تفاوت های جزئی در هر کدام از زمینه ها -خواه فکری و اعتقادی و یا عملی و سبک زندگی- با ما داشته باشد مانند دشمن مان برخورد کنیم او را از دایره و مرزبندی خود بیرون انداخته ایم. 

شخصا برداشتم این است که در حال حاضر انگار کنید تمام کفر در برابر تمام اسلام است. حالا ما از یک طرف داریم با قوای رزمی و فکری دشمن در مرز های سیاسی و مجازی می جنگیم، از طرف دیگر هم یکی یکی نیرو های خود مان را با برچسب های مختلف از خیمه گاه خودی بیرون می اندازیم!

صبر کنید اینقدر زود بحث را کلان نکنیم! برویم سراغ آن خاطره ی رهبر عزیزمان. که می فرمودند در سفر به خراسان شمالی «خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمانهاست.» اگر قرار باشد صرف این تفاوت در منش، شخص را از جبهه ی اسلام بیرون کنیم، شخص را کافر حربی بخوانیم و هزار کذای دیگر را به آن نسبت بدهیم درست است؟ 

چه می شود که آقای جان چنین حرفی می زنند؟ فکر می کنم چون می بینند که ما جماعت مدعی دین سر یک اشتباه لپی داریم راه را اشتباه می رویم. داریم با یک اشتباه استراتژیک کل جبهه ی اسلام را خالی می کنیم. قرار نیست هر زن بد حجاب تبدیل بشود به یک سرباز آمریکایی در قلب تهران! ولی ما داریم آن را به همین سرباز آمریکایی در قلب تهران تبدیل می کنیم. چرا؟ چون برخورد مان با این تفاوت به قدری بیش از اندازه است که فرد حس می کند دیگر نمی تواند تعلقی داشته باشد به همین «اهداف و آرمانها».. مثال ملموسش در زمینه ای دیگر البته! می شود آنچه که برای حجت الاسلام نقویان اتفاق افتاد. بنده هنوز اعتقاد دارم شخصیتی مثل این استاد محترم صرف یک اختلاف نظر بود، نه یک تغییر جبهه..

نمی خواهم این مطلب را بسط بدهم به وقایع سیاسی روز و بگویم تا کسی حرفی خلاف آنچه ما می پنداشتیم زد لزوما کافر نیست.. چون حوصله تان کفاف نمی دهد. ولی در تکمله ی بحث می خواهم عرض کنم که باید به فرموده ی عزیز جانم به تشکل های دانشجویی و دانشجویان، تحمل مان را در فضای کشور بالا ببریم. ایشان فرمودند در فضای دانشگاه، من عرض می کنم امروز هر جایی که محیط تبلیغ شماست باید این تحمل بالا برود. تحمل نظر و فعل و قول مخالف باید بالا برود، چون اگر نتوانیم این فرق ها و اختلافات جزئی را نسبت به تعارضات عمیق تشخیص دهیم در آینده ی نه چندان دور می شویم مصداق ضرب المثل «علی می ماند و حوضش!» اساس اسلام حسن ظن است، سعی کنیم با همین حسن ظن و با همین رحمانیت اسلامی بیشترین جاذبه را در زمان حال برای اسلام داشته باشیم. 

خدا کند که امام مان ظهور کند..

یاعلی

 

+این متن در اسفند 94 نگاشته شد و در 25 اردی بهشت 95 ویرایش گردید.

نظرات  (۵)

۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۶ محمد فائزی فرد
درود بر شرفت امیر حسین جان.
احتمالا یکی از مشکلات پیرامونم با همین پست حل شه.
:گل:
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۶ زکریا رازی
واقعا یکی از معضلات بعضی از ما بچه حزب اللهی ها همینه...
۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۸ حسن صنوبری
این هم خیلی خوب
و کاش خلاصه تر بود
پاسخ:
ممنون، چشم!
روح و روانت شاااااد
خوووووب نوشتى
پاسخ:
فدات:)
۱۰ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۴ کوچه‌دلبر
یا علی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی