جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۳۰ارديبهشت
این روز ها برای خودم گریه می کنم
از سوز گریه های خودم گریه می کنم

این قافیه به دست تو باشد که بهتری
من بهر جرم های خودم گریه می کنم

حتی صدای خلوت شب هم مرا شکست
از سردی خدای خودم گریه می کنم

قصدم فقط برای تو بودن نبوده و 
از شرم این جفای خودم گریه می کنم

تنهایی ام بخاطر تنهایی تو بود
از نیش طعنه های خودم گریه می کنم

یادش بخیر بچه که بودم چه خوب بود
با یاد قصه های خودم گریه می کنم

من بودم و تو و قدم نحس سرنوشت
با شاید و چرا ی خودم گریه می کنم

چندی گذشته و تو جوابم نمی دهی
از زشتی صدای خودم گریه می کنم

یادت که هست آن شب تاریک و سرد را؟
گفتی تویی گدای خودم... گریه می کنم

تنها رها شدم به میان شبی سیاه
از ترس سایه های خودم گریه می کنم

دستت کجاست تا که بگیری دو دست من؟
از ترس انتهای خودم گریه می کنم
۹۲/۰۲/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
جامانده

شعر من

نظرات  (۳)

شش ماه دگر علی ز دنیامیرود
دارم برای دوری از او گریه میکنم...
سوخته دل
راستش نمی دونم این شعر برای چی نوشته شده. شاید برای انتظار یه اتفاق بده یا شاید نه.

در هر صورت شعرت فوق العاده بود.

ممنون.
ماشاء الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی