جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۱۸آبان
رفیق من سنگ صبور غم هاست

به دیدنش بیا که خیلی تنهاست


هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم

چه دنیای رو به زوالی دارم


مجنونم و دل زده از لیلیا

خیلی دلم گرفته از خیلیا



تنهای بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست


نجاتم بده...

داره دیر میشه

۹۱/۰۸/۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
جامانده

نظرات  (۵)

چقدر سخت است که لبریز باشی از گفتن ؛ ولی .... در هیچ سویت محرمی نباشد ... !!!

عالی بود
۱۹ آبان ۹۱ ، ۰۰:۵۲ ترانه جاودان
فوق العاده بود. به خصوص بیت اول و چهارم... همش عالی بود.

ممنون، خسته نباشی. موفق و سلامت باشی.
هی چه چیزایی رو یادم آوردی...
دیر معنی نداره همیشه وقت هست اگه نجاتت نمی دن خودت باید خودتو نجات بدی.
damet garm . sayat mostadam bala sare khaharo maderat . ya ali dadash
حس شعرت رو تا حدودی درک کردم
خوب بود!احسنت
دلم گرفته از خیلیا:-(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی