جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۲۶مهر

 آبی شده ای که آسمانم باشی

 آبی شده ام که رنگ نامت باشم


 ای آبی آسمان شرق رؤیا

 خواهم که کبوتری به بامت باشم


 با دست طلایی ات کرامت بنما

 بگذار که محتاج به نانت باشم


 شب ها همه آرزوی مردن دارم

 خواهم که گره خورده به جانت باشم


 در موی به هرسوی روانت ای دوست

 مقتول به ضربه ی سنانت باشم


 زلف تو شراره ای به جانم افکند

 در قوس دو ابروت قیامت باشم


 این است مرام اهل جان، اما من

 در زیر سنان عبد مرامت باشم


 از شوق تو طوقی به گریبان بستم

 چون نوکر دربار به نامت باشم


 چون رقص میان باد یک پرچم سبز

 سرمست  ز مستی جمالت باشم


 تصویر تو و گرم نیایش مهتاب

بگذار کمی مست خیالت باشم


 یک حوض، حیاط، ظرف آبی کوچک

چون سایه ی تو میان جامت باشم


عطر سحر و ناله ی بارانی عاشق

چون مرغ که یک سحر به بامت باشم


 آرامش و خاطرات چشمی پر اشک

 یک عکس، خیال، در کنارت باشم


وقتی که به آسمان صبح اعجاز کنی

با عمق وجود خواستارت باشم



قطعه، 14 بیت

جامانده

21/مهرماه/1391



+ هرگونه رونوشت بدون اجازه شاعر بلامانع است.

نظرات  (۲)

بی نظیر بود برادر...زنده باشی...یاعلی.
پاسخ:
مگر اینکه رفیقای قدیممون بیان شعرامونو بخونن.
سلام داداش. میدونی که من اسکل تر از این حرفام که شعر بگم! ولی میگن کمال همنشین در او اثر کرد...بالاخره هرکی داداش مداح و شاعر و نویسنده و فاضل و عارف و عاشق و... داشته باشه ، بالاخره اگه مث من چغندر هم باشه ، یه معری ، یه خذعولی ، یه شرندیات و پرندیاتی ازش سر میزنه ، قابل نیست ، فقط تقدیم به ساحت مقدس حضرت عشق رجائا که قبول شواد ، و سپس پیشکش به ساحت برادرم امیرحسین که خدای پدرش رحمت کناد.
امشب که من از عشق علی سرمستم
درهای تعقل بروی خود بستم
گفتم که بیارند بساط می را
آن خمره ی عشق و عاشقس از ری را
امشب سرم از شراب بس سنگین است
نام و نسبم از عشق بس ننگین است
امشب هدفم پرستش ابرو شد
میخانه پر از هیاهوی یا هو شد
امشب دل و جانم خراب آمده است
گویی که پی شربت ناب آمده است
امشب دل و دین و عقل و هوشم بردست
کار خود آن می صد و ده سالست
هو هو زنم و هو صنم و هو خوانم
هو هو سرم و هو تنم و هو جانم
امشب ز نجف به کربلا می بری ام
در کعبه ی دلهای جهان می خری ام
من تشنه و عطشان شده ام ثارالله
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
و علی النبی المصطفی و آله السلام.


در ضمن
دلم واست تنگ شده آقا امیر حسین...خیلی نامردی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی