۲۵اسفند
انقطاع
فرهنگ لغت عمید
(اسم مصدر) [عربی]
['enqetā'] قطع شدن؛ بریده شدن؛ گسستن.
حدود چهارده تا یادمان رو امسال زیارت کردیم و چندین ساعت به خاطره ها گوش کردیم. اما به یک جمله رسیدم که از قبل بهش فکر می کردم.
«رب هب لی کمال الانقطاع الیک»
رفقا شرمنده. خسته شدم از این بند ناف. میخوام هر جور شده بِکنمش.. حلال کنید.
+به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم...
این راهُ تا آخرش برو.