جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترانه» ثبت شده است

۲۶خرداد
جامانده
۰۴خرداد

منم و یه قلب خالی

من و یک ظرف سفالی


توی روزای نبودت

همه دنیا میشه خالی


منم و چشمای گریون

منم و روز پریشون


شب با تو بودن من

جزء شب های خیالی


منم و کویر خسته

منم و دل شکسته


دل من یخ زده دیگه

مثه گل های تو قالی


منم و گریه ی هر شب

رخت خالی دیدن و تب


گرمی جای تو اینجاس

من بد هوای حالی


غصه هام تموم نمیشه

دیگه حتی روم نمیشه


که بگم خسته شدم من

تو تب بی پرو بالی


غصه ی این دل عاشق

یه شبی مثل شقایق


تو لجن  میمیره آخر

تو میای روش پا میذاری


+ نظری ندارم...


جامانده