بسم الله.
چند وقتی هست که وقتی می خواهم بنویسم مواجه می شوم با حجم زیادی از حرف هایی که نزده ام. و اینقدر ذهنم پر شده است که نمی توانم به چیز جدید تری فکر کنم. این متن بهانه ای ست برای رفتن به سمت چیز های جدید تر!
چه چیزی باعث شده که مجبور شویم مفاهیم انقلابی را در مداحی ها و نوحه سرایی ها وارد کنیم؟ آیا پاسخ به این سوال منوط به روشن شدن بحث حدود ورود سیاست در دین است؟ آیا الزاماً ورود مفاهیم انقلابی و سیاسی باید در مدیجه سرایی های ما قرار بگیرد تا بگوییم دین ما سیاسی شده؟
امروز وقتی نگاه می کنیم به هیئت های طراز انقلاب می بینیم آن هیئتی طراز انقلاب تر است که حرف های سیاسی بیشتری بزند. آیا مرز هیئت سکولار و غیر سکولار بیان مستقیم مسائل و مبانی سیاسی و انقلابی ست؟ با کدام قالب؟ آیا با هر قالبی می توان آن را مطرح کرد؟
شما وقتی نگاه می کنید به فرهنگ های دیگر متوجه می شوید که موسیقی یک محمل جدی ست برای انتقال مفاهیم فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی آن جامعه. سوال اصلی اینجاست که آیا جامعه مذهبی و مسلمان با حذف موسیقی توانسته جایگزین و آلترناتیو مناسبی برای آن بیابد؟ آیا مداحی و نوحه سرایی جایگزین مناسبی برای موسیقی ست؟
برمی گردم به مطالبه رهبر انقلاب در جلسه شعرا در سال گذشته که فرمودند سرود باید جدی گرفته شود. آیا فرق است بین سرود و موسیقی؟ آیا رهبر انقلاب هم به این جایگزینی فکر کرده اند؟
اصلا بی پرده تر سوال بپرسیم، حذف موسیقی کار درستی ست؟ و از آن مهم تر، وارد کردن مفاهیمی که محمل اصلی آن در دیگر فرهنگ ها موسیقی بوده، به مداحی صحیح است؟
چندی پیش مواجه شدم با نقدی که ابوالفضل بختیاری مداح و داماد حاج منصور ارضی در یک برنامه گفتگو به میثم مطیعی وارد کرده بود. می گفت جلسه هیئت برای اهلبیت و برای سیدالشهدا ست. به نظر من درست نیست که آن را با محلی برای ابراز شعار های سیاسی و انقلابی اشتباه بگیریم. می گفت مداح کسی ست که مدح سید الشهدا و ائمه را می خواند، بله بعد از سه بند مدح خواندن یک بند هم سیاسی می گوید، از مشکلات روز می گوید، از شعار های انقلاب می گوید، نه اینکه غالب حرف هایش سیاسی باشد و مقداری هم مدح اهلبیت کند.
فارغ از وارد بودن یا نبودن این صحبت، هرچند که آشنایی من از میثم مطیعی با همین مداحی های تماما سیاسی شروع شده لیکن این را خارج از حق می دانم که بگویم ایشان فقط سیاسی می خوانند. باید بگویم این اتفاق دارد می افتد! و حقیر حس می کنم یک جای کار می لنگد!
چرا یک جای کار دارد می لنگد؟
قبول که هیئت محلی ست برای خودسازی، برای ایجاد بصیرت، برای ایجاد آمادگی، برای ایجاد حماسه و شور در شیعه! اما ایجاد شور و حماسه و بصیرت و آمادگی و خودسازی با کدام روش؟
اساساً قرار است کجا حرف های انقلابی بزنیم؟ آیا سید مجید بنی فاطمه که ده ها هزار نفر از مردم با قیافه های مختلف و عقاید عجیب و غریب را به عشق سید الشهدا جمع می کند انقلابی نیست؟ آیا محمود کریمی که با هنرمندی تمام ده ها هزار نفر جمع می کند و برایشان مدح می خواند و حرف های انقلاب و اسلام را هم در گلزار شهدای امامزاده علی اکبر می زند انقلابی نیست؟!
من فکر می کنم غلظت حرف انقلابی زدنمان در هیئت ها و در مدیحه سرایی ها زیاد شده. چون جایگزین مناسبی برای موسیقی ارائه نکرده ایم، محفلی برای شنیدن و گفتن این حرف ها ایجاد نکرده ایم و مجبور شده ایم این حرف ها را بیاوریم در هیئت ها.
اینکه سرود در چند سال اخیر دارد دیده می شود به نظر من یک پیام جدی دارد و آن هم این است که سرود و سروده های جمعی و موسیقیایی باید تبدیل شوند به تریبون های اصلی هنر انقلابی. باید این امر هنری برگردد به جایگاهی که به آن تعلق دارد. و نباید آن را با هیئت و عزاداری به مقدار زیاد در هم آمیخت.
باز هم حرف دارم ولی این ها را گفتم یک مقدار آرام شوم.. ان شاالله در فرصت های دیگر بیشتر خواهم گفت!