دعوای خاکستری ها!
قبل تر که میخواستم جایی مسئولیت بگیرم، دوستی گفت اگر تو مجوز یک کار اشتباه را صادر کنی، زیرمجموعه تو سه اشتباه می کند و زیر مجموعهی او بیشتر و بیشتر
از ماه محرم، بعد از هیئت ها به این فکر می کردم که علت زنده نگه داشتن شخصیت های عاشورایی چیست؟ یک وقت می گوییم تفکر ایستادگی در برابر ظلم! می گویم یک حسین (علیه السلام) کافی ست برای رواج این تفکر!
اما داستان شخصیت های عاشورا جداست. عاشورا تمام حق علیه تمام باطل است. یعنی تمام سفید ها در برابر همه سیاه ها!
عاشورا یعنی تو شاید بتوانی خاکستری باشی، اما در پایان نمیتوانی خاکستری بمانی. یعنی انتخاب کن که یا سفید، یا سیاه.
شاید دعوای تفکر اسلامی با مدرنیسم و پست مدرنیسم همین باشد. تفکری که امروز در گوشت و خون آثار هنری و روایت ها و محصولات متأثر از پست مدرنیسم جا گرفته رواج خاکستری بودن است.
خاکستری بودن یعنی با بدی هایت کنار بیا.. بگو هر انسانی خوبی دارد، بدی هم دارد، من هم این بدی ها را دارم!
رواج انسان خاکستری، رواج شخصیت هاییست که هم کار های خوب می کنند و هم صفت های بد دارند! اصلا هم مهم نیست! مهم این است که او همینی هست که هست! نه نقش بازی کرده و نه ریا کاری می کند.
رواج خاکستری ها یعنی دیالوگ معروف فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران که می گفت: «انگلیسی ها میگن به مردی که سیگار نمیکشه و عرق نمیخوره اعتماد نکن، یعنی اونی که پنجری های کوچیک نداره شاید پنچری بزرگ داشته باشه»
یعنی خیر و شر مهم نیست. آنچه تو میفهمی و به آن راضی هستی مهم است.
خاکستری بودن بد نیست، خاکستری ماندن بد است.
یعنی تو باید بالاخره انتخاب کنی که مسیر تو سفید است یا سیاه! و اگر به بدی هایت راضی بشوی یعنی مسیر تو سفید نیست! هرجا که میخواهد باشد!
شاید به همین خاطر است که خیلی از نماز شب خوان ها و دست به خیر ها و آدم های معتبر، روز عاشورا زدند بغل!
شاید به همین خاطر هست که خدا امة اسرجت، الجمت و تنقبت را هم لعنت می کند، امة سمعت بذلک فرضیت به رو هم لعنت می کند!
یعنی هر کسی ولو با کلی کار خوب! اگر انتخاب نکرد تو را، باخته!
بخاطر همین هم هست که حسین (علیه السلام) با همه می آید! برادران و فرزندانش را آورده، کودکان و خواهرانش را آورده! زهیر ها و مسلم ها را آورده! از آن سو طرماح ها را هم به ما نشان داده.. عمر سعد ها که روز عاشورا اولین اشک بر مصیبت او ریخته اند هم نشان داده..
#فرهنگ_مهاجم