۲۷اسفند
بسمالله.
«در گیر و دار اردوی راهیان امسال، همان بعد از ظهری که رسیدیم دوکوهه، در حسینیه حاج همت با یکی از رفقای بزرگوار هم کلام شدم و سفره ی دل باز کردم. شاید برای تهییج او، شاید برای شرمنده کردنش و یا حتی برای خالی شدن خودم. نمی دانم چرا شروع کردم به صحبت، شاید چون محمدرضا ی داستان ما خیلی پسر خوبی بود و حرف زدن با او حالم را بهتر می کرد.
در همین صحبت بود که یک ترکیب جالب پیدا کردم، «توریسم مذهبی» ترکیبی که بعد از آن در اردو خیلی ذهنم را درگیر کرد. و سعی کردم محور صحبتم با خیلی از دوستان باشد. »
باقی متن را در ادامه مطلب مطالعه بفرمایید