جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۲۸مهر

ای همهمه ی نام

ای خلوت اوهام


ای ماه دل افروز

ای شام سیه فام


خورشیدم و خاموش

دریایم و آرام


چشمی که جدا ماند

از شاخه ی بادام


اشکی که فرو ریخت

در آینه ی جام


نامم همه جا رفت

پیغام به پیغام


از قونیه تا بلخ

از تیمره تا شام


در گشت و گذارم

از عقل به اوهام


نزدیکم و دورم

چون کفر به خیام


شایسته ی تحسین

سیلی خور دشنام


بازیچه ی تقدیر

فرسوده ی ایام


پلکی بزن ای مرگ

تا پر کشم از بام..



+فاضل نظری - اقلیت

نظرات  (۲)

وای! یه لحظه فکر کردم از خودته.:دی

خیلی خوشگل بود. هم وزنش کوتاه بود، واسه من که تو وزن عروضی عین گاگولام خیلی نمونه ی خوبی بود، هم قشنگ بود دیگه.:پی

هــا می ریم دنبال آقا فاضل.:-"

دمِ شما گرم، حیوون آزاری هم خوش!
پاسخ:
قربانت:دی
تو که فعلا نمیخواستی پست بذاری.چی شد؟ دیدی اینکاره نیستی.بعدشم نون بازوی خودتو بخور.خودت شعر بذار.دوستت دارم داداشی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی