۲۶ارديبهشت
برای بازیِ با غصه های چرکینم
میان یک شب تاریک نور می بینم
خلاف آمد عادات شاعری امشب
کنار بستر غم ها بساط می چینم
نه غصه ام غم لیلا و کاسه ی آب است
نه چون دل پُر مجنون همیشه غمگینم
من از قبیله ی رندان بی سر و پایم
برای باده ی ساقی همیشه مسکینم
ز طالع بد دنیای خود نمی نالم
چنین نبوده و هرگز نگشته آیینم
برای غمزدگانِ همیشه در طوفان
شبیه قرص مسکن همیشه تسکینم
ز خنده های دلم گوش عالمی کر شد
غم از میان برود هر کجا که بنشینم
نه در عذاب گناه دو چشم بیمارم
نه مست زلف و خم گیسوان زرینم
نه بهر گریه ی فرهاد دل بسوزانم
نه غرق غصه و غم در فراق شیرینم
همیشه آخر قصه برای من خوب است
به انتهای فراقت همیشه خوش بینم
به یاد قصه ی مادر بزرگ رنجورم
و طعم آخر خوش در خیال رنگینم
+ سعی کردم خوب بشه. یه فصل جدیدی که آغاز شده رو باید جلو ببریم. نتیجتا طول می کشه تا جا بیفته.