۲۰دی
نگاه می کنم امشب به اوج تنهایی
به آن سیاهه ی ظلمت، به شام شیدایی
نگاه می کنم امشب به سردی صحرا
به غصه های نگفته به دختر زهرا
نگاه می کنم امشب به سرخی لب ها
به جای چوب و سنان پیش چشم زینب ها
نگاه می کنم امشب به دست های لطیف
همان که از غم زنجیر گشته زار و نحیف
تصوری ز بیابان و عده ای دختر
ز خار های مغیلان و آه یک خواهر
به خواب پاره شده از دخالت یک دست
به آن نگاه حرام حرامزاده ی پست
به ادعای کنیزی به خانه ها بردن
به دختر و ز غم غارت حرم مردن
نگاه های پدر گشتکی همه دارند
نرو که دخترکانت ز بعد تو زارند
کنار من تو نشستی و سخت در ماندی
من از برای تو گریان که بی کفن ماندی
برای غربت من گریه ای نکن جانم
من از غم و محن غربت تو گریانم
جگر که سوخت فدای سر تو و اصغر
فدای آن بدن تکه تکه ی اکبر
بیا و بار دیگر رخ نما به این مضطر
نسیم بوی تن خویش رو نما یک سر
که از قبیله ی گرگان کوفه می ترسم
ز انتقام کمان های کوفه می ترسم
ز تیر بی هدفی که به سینه ات بخورد
از آن دمی که نفس های زینبت ببرد
ز ناله های غریبی مادرم زهرا
صدای ناله الشمر و یا رسول الله
+ السلام علیکم سیدی شباب اهل الجنة...
۹۱/۱۰/۲۰