۲۲تیر
دست خود را به ضریح تو در آویخته ام،
هرچه دارم همه را پای شما ریخته ام،
گر نگاهی نکنی راه به جایی نبرم،
نظری کن به دلم، ای که تویی تاج سرم،
همه گویند قسم جان جوادت بدهم،
دل خود را پی آن درّه ی نابت بدهم،
همه گویند رضایی و کرامت داری،
به غلامان در خویش لطافت داری
به حریم کرمت بادل پر آمده ام
کرمی کن که گدایم پی دُر آمده ام
بر در پنجره فولاد دخیلی بستم
به امیدی که به لطفی تو بگیری دستم
حاجتی دارم و از لطف شما دور نیم
نوکری هستم و از عشق تو رنجور نیم
مستی و باده و می را ز شما داشته ام
نامه ام را ز ازل نزد تو برداشته ام
ای امامی که تورا با همه جان می خواهم
نه درم خواهم و نه کل جهان می خوام
من جامانده بسی بر کرمت دل بستم
تا تو لطفی بکنی در حرمت پا بستم
۹۱/۰۴/۲۲
خیلی باحال بود مثل همیشه. موندم این همه وزن و قافیه رو تو از کجا میاری؟
این قسمت که خیلی عالی بود
به حریم کرمت بادل پر آمده ام
کرمی کن که گدایم پی دُر آمده ام
بازم ممنون موفق باشی