۲۱تیر
خوشا دلی که به موی شما گرفتار است
خوش آن کسی که سرش را به کوی تو کار است
به تیغ زلف کشی عاشق نگون بختت
خوش عاشقی که دلش در پناه دلدار است
غروب عشق زلالی ارغوان دارد
به ارغنون رخت جلوه ای بدهکار است
الا که می کشی ام با غم نگاه خودت
برای عاشق خسته نگاه تو دار است
تو مثل ماه ـی و دریاست عکس رخت
به پیش روی تو خورشید سر بار است
گل وجود تو را قلب من هوا کرده است
اگر چه پیش وجودت دلم چنان خار است
به جای مانده ز عشقم، ندارم آسایش
مرا به تیغ نگاهت هزار ها کار است
جاست جامانده
خب اولین نفر اومدم شعرت رو افتتاح کنم
خیلی زیبا بود مثل همیشه. راستش از این قسمت چیزی نفهمیدم
غروب عشق زلالی ارغوان دارد
به ارغنون رخت جلوه ای بدهکار است
ولی دو بیت آخر فوق العاده بود خیلی زیبا
موفق باشی داداش جون