جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۶مهر

کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی، گفتیم و همین باشد


از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد


هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد


در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری، وان پرده نشین باشد


جام می و خون دل، هر یک به کسی دادند

در دایره ی قسمت، اوضاع چنین باشد...


آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کاین سابقه ی پیشین تا روز پسین باشد.



+همه مدیون نگاهتیم آقا، آخه خیلی زحمت ما رو کشید..

+اول و آخر توکل به خودت.

جامانده