جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عراقی» ثبت شده است

۱۷مهر
دی شیخ با چراغ همی گشت دور شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
دی
دی
دی
دی
دی
دی شیخ
با چراغ همی
گشت و گشت و گشت و گشت
گشت ارشاد
دور شهر
جاده کمربندی
عوارضی
هزار و دویست
از
دیو و دد
شرک
خر شرک
دراکولا
کینگ کنگ
ملولم و
انسانم آرزوست.
همه شب نهاده ام سر
چو سگان بر آستانت
که رقیب بر نیاید
به بهانه ی گدایی
همه عمر بر ندارم
سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم
که تو در دلم نشستی
به کدام مذهب است این؟
به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را
که تو عاشقم چرایی
به طواف کعبه رفتم
به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی
که درون خانه آیی؟
در دیر می زدم من
که یکی ز در در آمد
که بیا 
بیا
عراقی!
که تو خاص از آن مایی...
زین همرهان سست عناصر
دلم گرفت.
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست..
شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن!
تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر
تو کجایی..
جامانده