جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۲۴دی

بسم‌الله.



در زندگی مان یک وقت هایی هست که گاهی نمی‌دانیم باید چکار کنیم و همین باعث می شود گنگ شویم. مثل آدم های کوری که احساس می کنند کسی قصد جانشان را کرده و مشت و لگد روی هوا پرتاب می کنند تقلای بی حاصل می کنیم و وقتی می فهمیم خبری نیست که دیگر نیرویی در وجودمان نمانده.

خوب است گاهی از خودمان فاصله بگیریم و از بیرون نگاه کنیم به چیزی که ساختیم.

وقتی خسته می شویم واقع بین می شویم و این واقع بینی مفرط مارا به سمت تسلیم شدن حرکت می دهد. خودتان را خسته نکنید! همیشه قبل از اینکه کاملا خسته شوید برگردید و به راهی که رفته اید نگاه کنید. شاید امیدی برای تغییر و تصحیح اشتباهات باشد.. حتماً هست.


می نویسم اینجا، و خوشحال می شوم اگر از دوستانم خواندند این مطالب را نظراتشان را بدهند. قطعا وجود دوست هایی که تو را با فکر هایت می شناسند به انسان قوت قلب می دهد:)


تا یادم نرفته! آدم بعضی ها را که می بیند انگار "شارژ" می شود. انرژی می گیرد و دوباره به حرکت می افتد. خوشحالم از داشتن چنین آدم هایی اطرافم!


reload

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گلوله گذارى مجدد [علوم نظامى]: پر کردن مجدد


به قول یه دوست خوب:

Matrix Reloading!

نظرات  (۳)

۲۴ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۳ محمد فائزی فرد
فک می کنم وقتی خسته می شیم کمی از واقع بینی هم رد می کنیم.
و جدا وقتی خسته ایم بهتره چشمامون رو ببنیدم نه اینکه به راه و و اینا نگاه کنیم، و الا همون می شه که می گی.
و اگه بتونیم قبلِ از پا افتادن یه بررسی کنیم راهمون رو که عالیه.

کاش منظورت از واقع بین رو تعریف می کردی که بهتر بشه نظر داد.
پاسخ:
منظورم این هست که انگار تازه سختی های راهشون رو می بینن و باهاشون روبه رو میشن.
واقع بینی به معنای عام منظورم هست. روبه رو شدن با حقایق تلخ
۲۵ دی ۹۴ ، ۱۱:۵۴ کـولـی :)

پستتو خوندما، ولی بذار اینو بگم.. واقعاً مونده تو گلوم! 

امیــــــــــــــــــــــــــــــــر امیر امیر امیررررر! :جیغ: 
میر میر میر میر.. :افکت:

:همر:
پاسخ:
:))
امان از دست تو..
۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۳ سوخته دلان
میبینم که دوباره برگشتی به دوران قدیم
دورانی که یه پستت رو میخوندم، مشتاق میشدم همه اش را بخوانیدیدم :)
#
تو آسمونا دنبالت میگشتیم
اینجا پیدات کردیم...

پاسخ:
فدای تو سوخته دل جان:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی