جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۰۵تیر
شعرم تو را به پرده ی انظار می کشد
مانند گل تو را و مرا خار می کشد

نقش نگار و عاشق و دست نیاز را
ماه و مناره ای به شب تار می کشد

در امتداد وصل قلم موی زلف تو
حلاج را دخیل سرِ دار می کشد

قلب مرا چو پیرزن پنبه در بغل
خال تو را چو یوسف بازار می کشد

در اعتکاف مسجد و گاهی به میکده
زاهد نمای عابد و خمار می کشد

مانند حال من شده و مثل هر شبم
لحظات بی تورا همه بیمار می کشد

شب تا سحر نگاه بدون قرار را
در حسرتت شکسته دل و زار می کشد

حالا که چشم تو شده رویای هر شبش
انگار می کشد و نه انگار می کشد

چون روزه دار لحظه قبل اذان شده
حتی خیال خام تو را تار می کشد..

+ویرایش شد
۹۲/۰۴/۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
جامانده

شعر من

غزل

نظرات  (۳)

خوندیم... پر از احساس و خیلی زیبا.

خسته نباشی

۱۶ تیر ۹۲ ، ۰۰:۳۷ سجاد نوبختی

خیلی زیبا بود 

یاعلی

امیر جان چی بگم؟

خواستم یه بیت شعر بگم که لا مذهب نیومد. شعرم باید دلی باشه.
بگذریم.
اجرت با خود امام حسین(ع)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی