جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۱۷بهمن
«وقتی هوای شهر نفس گیر می شود»
بغضی درون پنجره پا گیر می شود

در چشم آسمان پر از دود شهر من
هر قطره با گلایه به زنجیر می شود

آن آسمان که با همه ی مهربانی اش
هر روز و شام شاهد تزویر می شود

پس کوچه های ساکت و تاریک و سوت و کور
در هر غروب سایه ی شبگیر می شود

وقتی کثیف اسم تمیزی به خود گرفت
حتی شغال هم سفر شیر می شود

در بین مردمی که شده کارشان گناه
حتی سلام تیزیِ شمشیر می شود

وقتی کنار راه خیابان ، پیاده ای
شیطان ظاهر است که تصویر می شود

می خوانمت به بغض گلوگیر و ناله ام
اشکم ز داغ هجر تو تبخیر می شود

وقت غروب گشته و چشمم به آسمان
خورشید در برِ تو زمینگیر می شود

حس می کنم نگاه تو را روی خانه ها
چشمی که از جهان بشر سیر می شود

انگاه هر گناه منِ بی حیا فقط
در قلب مهربان تو چون تیر می شود

باز آ که لوح تیره و مرداب قلب من 
با یک نگاه چشم تو تطهیر می شود

باز آ که این دلم ز غم هجر روی تو
در این گذار ثانیه ها پیر می شود

وقت غروب گشته و خواب کبوتران
در حسرت وصال تو تعبیر می شود

+ 14 بیت، تقدیم به چهاردهمین اختر آسمان ولایت. حضرت مهدی(عج)

نظرات  (۶)

عاقا من فک کنم یه بار تو استاتوس گفتی که هیچ کی شعور درک شعر نداره:دی یا همچین چیزی:پی

خلاصه هر چی بود خیلی راجبه من بود:دی

من خیلی تو شعر و اینا اینطوری نیستم که بتونم نقد کنم اما یه چیزی که تو این شعر خیلی دوست داشتم این بود که خیلی حسه خوبی داد بهم. یه بار تو نقد یکی از داستانا، یکی گفت که احساساتِ پاک و اینا توی این داستان موج می زد. فک کنم منم راجبه شعرت همین نظرو داشتم. بیشتر از اون که بخوام بگم مثه همیشه قشنگ بود و اینا از نظر اون حسی که بهم دست داد دوستش داشتم.

نمی دونم.

مرسی بابت شعر:دی

پاسخ:
ها خواهش می کنم:دی
نمی دونم. من شعر رو وقتی می گم که واقعا تو فوران احساسات باشم. و خوب خودمو خالی می کنم.
مصرع اول این شعر برای یکی از شاعرای بزرگ آیینیه«شیخ رضا جعفری» که خوب من از اون الهام گرفتم.
خیلی دلم گرفته.
ممنون از نظرت:)

احسنت. آفرین.ماشاالله.باریکلا.خیلی قشنگ بود

پاسخ:
خواهش می کنم مهدی جان.
داداش بابت اون برنامه هام که کلی زحمتت دادیم واقعا ممنون:)
۱۷ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۲۷ ترانه جاودان

خب آدم همیشه در مقابل اشعار شوما کم میاره. قدرتت توی منتقل کردن حس شعر، فوق العاده هست. خیلیا بیشتر روی محتوای شعر کار می کنن و کاری به تاثیری که روی هر کس می ذاره، ندارن اما معلومه برات مهمه که حس شعر چطوری باشه و چطور منتقل بشه. این استعداد واقعاً ستودنیه.

قشنگ بود دیگه. مگه اصن شعر زشت شوما داری؟:-p

موفق و سلامت باشی.@};-
پاسخ:
خواهش می کنم.
نظر لطفتونه.
سلام.

عالی بود.
اما نیمه ی دوم شعر عالی تر.
می دونی اوایل شعر خیلی قافیه ها و معنی ها خوب انتخاب نشده بودن اما نیمه ی دوم کارستون کردی. نیمه ی مربی هاست دیگه.دی:

در کل عالی بود.
منتظریم باز داداش گلم.
پاسخ:
ممنون داداش:دی
اما خودم نیمه ی اول رو هم دوست داشتم:دی
۲۰ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۰۹ D.mohammad.bagheri
khaili aliy b bod vaghti ye nafar yechio ba ehsas benevise on ehsasam kamelan be khanade monaghel mishe me29+1 az en shere ghashang
پاسخ:
ممنون محمد جان.
لطف کردی:)
سلام آقا محمودی.عالی.بیست.بینظیر.ترکوندین.موفق باشین.دعاکنین.یاعلی.
پاسخ:
عباس آقا مخلصم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی