جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۰۵شهریور
دست روی دست

گوشه ای نشسته بود

چشم هایش خشک

گوش هایش پر

دست هایش بسته بود

غصه ای نهان به قلب خسته اش 

درد کهنه ای به پای بسته اش

پیشانی شکسته اش

چشم ها

از خون پر

گریه ای به ارغوانی جنون

خنده ای به رنگ سرد ارغنون

باز هم

با نگاهی محصور

باز هم با دلی غرق به خون

غصه هایش بسیار

چشم ها زخمی و تار

به کجا باید رفت؟

از کجا باید گفت؟

چه کسی منتظر است؟

موعدش نزدیک است...

ریز خندی که جهان را به جنون آورده

چشمه ای از آتش

قتل، غارت، خون کینه

تخم نخوت

چه کسی خندیده؟

خنده ها مال من است؟

من که خشکی لب دخترکان را دیدم؟

من که با چشم بدیدم بدن تکه شده؟

چه کسی خندان است؟

من و تو با چه امیدی 

خنده ها سر دادیم؟

گوشه ای آتش کین

گوشه ای غارت جان

گوشه ای درد، ستم

جای دگر، کو ایمان؟

سخن از غم حاکیست

سخن از بیداد است

سخن از گردش ایام به خود کامان است

و...

و در این کشتی سرگردانی

به کجا باید رفت؟

۹۱/۰۶/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
جامانده

شعر من

نظرات  (۱)

بسیار عالی بود آقا! من به احترام شما یک دقیقه عرق چینم را از سرم بر میدارم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی