جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

این کلمات در ظاهر قابل رؤیت نیستند

جامانده

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته ست

دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست..

نویسنده‌ی این وبلاگ همه‌ی تلاشش را می کند تا در فضایی معمولی مطالبی معمولی بنویسد. اگر شما هم مثل نویسنده انسانی معمولی هستید خوشحالی من را مضاعف می‌کنید با نظراتتان:)

سرباز- متولد 75

جامانده را در تلگرام دنبال کنید:)
طبقه بندی موضوعی
۱۵تیر

 چشم هایم بسته چشمه ها خشکیدند

بلبلان لال شدند ابرها پوسیدند


در میان آسمان عکس یک رخ پیدا

از تمام دل خود مردمان نالیدند


تا ظهورش امروز لحظه ای فاصله است

با ظهورش گل ها رخت نو پوشیدند


اشک در چشم دلم لخته ی خون دارد

صورتم ترسیده مردمان خندیدند


اثر دوست خیلی ماهم، محمد فائزی فرد


+ خیلی زیبا بود

۹۱/۰۴/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
جامانده

نظرات  (۳)

قشنگ بود هم شعر هم قالبت
سلام
خوب نظرم درباره شعر رو به خود محمد گفتم.
ولی دست گلت درد نکنه مرسی داداش جون.

میگم که ..
گویا کمال همنشین در دوستت اثر کرد و شاعر گشت :-"
+بهله :دی
+ واقعاً هم زیبا بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی