۰۹خرداد
شبی یاد جنون آباد کردم
غروب خسته اش را یاد کردم
هوای بی کسی های شبانه
هوای غصه ای ناشاد کردم
به عشق مستی و شب های پرُ مِی
به یاد باده اش بیداد کردم
هوای مستی چشمان ساقی
هوای زلف او در باد کردم
نشستم تا که نامش را نویسم
به تقویمم همو رخداد کردم
کرم، جود و سخا از نام پاکش
به زهری نام او را پاد کردم
که نامش جنت و رضوان من بود
به یادش قلب خود را شاد کردم
کرامات وجودت شادی جان
به دنیا نام او فریاد کردم
اگر جامانده از جودش نجوید
یقین عمر گران بر باد کردم
شعر قشنگی بودمخصوصا این بیت که کاملا دیوانه کننده بود
شبی یاد جنون آباد کردم
غروب خسته ات را یاد کردم
بهت تبریک میگم و مرسی